- خشک سالی
- کاهش شدید باران که موجب قحط و غلا می شود
معنی خشک سالی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
وضع خشکسال قحط و غلا
سالی که در آن باران نیاید و قحط و غلا پیدا شود
سال قحطی، سالی که در آن باران نبارد
عمل و حالت خشک جان
کم سالی اندک سالی کودکی
عمل مالیدن مشک
مشک مالی کردن بر کاری: کنایه از انجام دادن کاری (مانند نواختن موسیقی) به بهترین شکل،برای مثال چو بر مشکویه کردی مشک مالی / همه مشکو شدی پر مشک حالی (نظامی۲ - ۲۰۳)
مشک مالی کردن بر کاری: کنایه از انجام دادن کاری (مانند نواختن موسیقی) به بهترین شکل،
حلقوم
حنجره، عضوی غضروفی که در وسط گردن قرار دارد و حاوی تارهای صوتی است، نای گلو
سالی که باران نیامده و بر اثر آن از زمین چیزی نروئیده باشد